کد مطلب:187871 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:223

اعتراض و پاسخی دندان شکن
ابو حنیفه - كه امام و پیشوای یكی از مذاهب چهارگانه اهل سنت می باشد - روزی به مسجد حضرت رسول صلی الله علیه و آله وارد شد و سپس به حضور مبارك حضرت باقرالعلوم علیه السلام شرفیاب گردید؛ و از ایشان اجازه خواست تا مقداری در كنار آن حضرت بنشیند؟

امام محمد باقر علیه السلام فرمود: ای ابو حنیفه! تو را می شناسند، مصلحت نیست كنار من بنشینی.

ابوحنیفه اعتنائی به فرمایش حضرت نكرد و پهلوی آن حضرت نشست؛ و در ضمن صحبت هائی پیرامون مسائل مختلف، از آن بزرگوار سؤال كرد: آیا شما امام هستی؟

حضرت فرمود: خیر.

گفت: بسیاری از مردم كوفه عقیده دارند، كه شما امام و پیشوای ایشان می باشی؟

حضرت فرمود: من چه كنم؟! منظورت چیست؟

ابوحنیفه گفت: پیشنهاد می دهم كه نامه ای برای آن گروه از مردم كوفه بنویسی؛ و آن ها را از این عقیده باز داری.

امام محمد باقر علیه السلام فرمود: ولی آن ها حرف مرا نمی پذیرند، همانطور كه خودت حرف مرا نپذیرفتی؛ چون به تو گفتم كه در كنار و پهلوی من منشین.

ولیكن تو سخن مرا گوش نكردی و در كنارم نشستی؛ و با این كه در حضور من بودی مخالفت مرا كردی؛ پس چه انتظاری از دیگران داری؛ با این كه بین من و آن ها فاصله است؟!

و چگونه توقع داری كه آن ها به حرف من ترتیب اثر دهند؟!

در این لحظه، ابوحنیفه سرافكنده شد و دیگر حرفی نزد، و سپس از جای خود برخاست و رفت. [1] .


[1] بحارالانوار: ج 46، ص 356، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب: ج 3، ص 338.